آیه 64 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ

[5–64] (مشاهده آیه در سوره)


<<63 آیه 64 سوره مائده 65>>
سوره :سوره مائده (5)
جزء :6
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

یهود گفتند: دست (قدرت) خدا بسته است! به واسطه این گفتار (دروغ) دست آنها بسته شده و به لعن خدا گرفتار گردیدند، بلکه دو دست (قدرت) خدا گشاده است و هر گونه بخواهد (بر خلق) انفاق می‌کند. و همانا قرآنی که به تو نازل گشت بر کفر و طغیان بسیاری از اهل کتاب بیفزاید و ما (به کیفر آن) تا قیامت آتش کینه و دشمنی را در میان آنها برافروختیم، هر گاه برای جنگ (با مسلمانان) آتشی برافروختند خدا آن آتش را خاموش ساخت، و آنها در روی زمین به فسادکاری می‌کوشند، و هرگز خدا مردم ستمکار مفسد را دوست نمی‌دارد.

و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هر گونه بخواهد، روزی می دهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می افزاید. و ما میان [یهود، نصاری و گروه های دیگر] آنان تا روز قیامت کینه و دشمنی انداختیم. هر زمان آتشی را برای جنگ [با اهل ایمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد، و همواره در زمین برای فساد می کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.

و يهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد. و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلكه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مى‌بخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود، و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم. هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمين براى فساد مى‌كوشند. و خدا مفسدان را دوست نمى‌دارد.

يهود گفتند كه دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد. و بدين سخن كه گفتند ملعون گشتند. دستهاى خدا گشاده است. به هر سان كه بخواهد روزى مى‌دهد. و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، به طغيان و كفر بيشترشان خواهد افزود. ما تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنده‌ايم. هرگاه كه آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت. و آنان در روى زمين به فساد مى‌كوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.

و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‌بخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می‌افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش می‌کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The Jews say, ‘Allah’s hand is tied up.’ Tied up be their hands, and cursed be they for what they say! No, His hands are wide open: He bestows as He wishes. Surely many of them will be increased in rebellion and unfaith by what has been sent to you from your Lord, and We have cast enmity and hatred amongst them until the Day of Resurrection. Every time they ignite the flames of war, Allah puts them out. They seek to cause corruption on the earth, and Allah does not like the agents of corruption.

And the Jews say: The hand of Allah is tied up! Their hands shall be shackled and they shall be cursed for what they say. Nay, both His hands are spread out, He expends as He pleases; and what has been revealed to you from your Lord will certainly make many of them increase in inordinacy and unbelief; and We have put enmity and hatred among them till the day of resurrection; whenever they kindle a fire for war Allah puts it out, and they strive to make mischief in the land; and Allah does not love the mischief-makers.

The Jews say: Allah's hand is fettered. Their hands are fettered and they are accursed for saying so. Nay, but both His hands are spread out wide in bounty. He bestoweth as He will. That which hath been revealed unto thee from thy Lord is certain to increase the contumacy and disbelief of many of them, and We have cast among them enmity and hatred till the Day of Resurrection. As often as they light a fire for war, Allah extinguisheth it. Their effort is for corruption in the land, and Allah loveth not corrupters.

The Jews say: "Allah's hand is tied up." Be their hands tied up and be they accursed for the (blasphemy) they utter. Nay, both His hands are widely outstretched: He giveth and spendeth (of His bounty) as He pleaseth. But the revelation that cometh to thee from Allah increaseth in most of them their obstinate rebellion and blasphemy. Amongst them we have placed enmity and hatred till the Day of Judgment. Every time they kindle the fire of war, Allah doth extinguish it; but they (ever) strive to do mischief on earth. And Allah loveth not those who do mischief.

معانی کلمات آیه

مغلولة: بسته. غل (به ضم اول) در اصل طوقى است كه به گردن زنند.

مبسوطتان: بسط: گشودن. مبسوط: باز.

ينفق: انفاق: خرج كردن. نفق (بر وزن شرف) به معنى خروج يا تمام شدن است.

عداوة: مراد از عداوت در اينجا دشمن آشكار يا تجاوز، و مراد از بغضاء كينه است.

اوقدوا: وقد: افروخته شدن آتش. ايقاد: افروختن. «اوقدوا» افروختند.

اطفأها: طفء: خاموش شدن. اطفاء: خاموش كردن. «اطفأها» خاموش كرد آن را.

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گويند: وقتى كه آيه «مَنْ ذَاالَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» نازل شد، يهوديان گفتند: خداى محمد فقير است و از ما قرض و وام طلب مي‌كند سپس اين آيه براى ردّ گفتار آنان نازل گرديده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «64»

و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهايشان بسته باد و به سزاى اين گفتار، از لطف خدا دور شوند. بلكه دو دست (قدرت) خدا گشوده است، هرگونه بخواهد انفاق مى‌كند و البتّه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، كفر و طغيان بسيارى از آنان را مى‌افزايد و ما تا روز قيامت دشمنى و كينه در ميانشان افكنديم. هر بار كه براى جنگ، آتش افروزى كردند، خداوند آن را خاموش ساخت. آنان همواره در زمين، به فساد و تبهكارى مى‌كوشند، و خداوند مفسدان را دوست نمى‌دارد.

نکته ها

آيه‌ى قبل، اشاره به سخنان خلاف و نامربوط يهود «عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» و جلوگيرى نكردن علما از آنها بود، لَوْ لا يَنْهاهُمُ‌ ... در اين آيه، نمونه‌اى بيان شده كه يهود مى‌گفتند: دست خدا بسته است وديگر نمى‌تواند به ما قدرت وشوكت بدهد، آن‌گونه كه در گذشته قدرت داشتيم.

در روايات آمده است كه اين آيه، عقيده‌ى يهود را نسبت به قضا و قدر و سرنوشت بيان مى‌كند. چون يهود مى‌پنداشتند در آغاز آفرينش دست خدا باز بود؛ امّا پس از آنكه همه چيز را آفريد، دست او بسته شد.

امام صادق عليه السلام در توضيح اين آيه فرمود: عقيده‌ى يهود اين بود كه خداوند بعد از آفرينش، از تدبير امور كناره‌گيرى كرده است و چيزى را كم يا زياد نمى‌كند. «قد فرغ من الامر فلا يزيد

جلد 2 - صفحه 331

و لا ينقص». «1»

در زبان عربى كلمه‌ى‌ «يَدُ» و در فارسى كلمه‌ى «دست»، كنايه از قدرت و نفوذ است. مثلًا مى‌گوييم: فلانى در منطقه يا اداره دست دارد. دست فلانى قطع شد. دست ما به فلانى نمى‌رسد. در روايات هم آمده است كه اولياى خدا دست خدايند. يعنى واسطه لطف او نسبت به مردمند.

امام باقر عليه السلام درباره‌ى‌ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً ... فرمودند: «هرگاه جبّارى بخواهد آل‌محمّد عليهم السلام را نابود كند، خداوند او را درهم مى‌شكند». «2»

به گفته علامه طباطبايى: هرگاه فقر، گرسنگى و قحطى پيش مى‌آمد، يا آيات قرض دادن به خداوند نازل مى‌شد، مى‌گفتند: اين قحطى و اين سفارش به قرض الحسنه دادن، نشانه‌ى بسته بودن دست خداست.

پیام ها

1- رضايت به گناه ديگران، مانند شركت در آن است. «قالَتِ الْيَهُودُ» (گرچه بعضى از يهود، نسبتِ دست بسته بودن به خدا مى‌دادند؛ ولى چون ديگران هم راضى بودند، اين تفكّر انحرافى به همه نسبت داده شده است.)

2- بى‌لياقتى و نااهلى خود را توجيه نكنيم. (شيطان، تكبّر خود را به اغواى الهى نسبت داد). رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي‌ ... «3»، يهود هم محروميّت‌هاى خود را با بخيل بودن خدا توجيه مى‌كردند. «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»

3- پاسخِ شبهه را بايد قوى‌تر از اصل شبهه داد. «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» (آنان گفتند: دست خدا بسته است. آيه مى‌فرمايد: بلكه هر دو دست خدا باز است، يعنى كمال قدرت دارد)

4- توبيخ بايد مناسب با عمل باشد. «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ»


«1». تفسير نورالثقلين و توحيد صدوق، ص 167.

«2». تفسير عيّاشى.

«3». حجر، 39.

جلد 2 - صفحه 332

5- همان گونه كه قرآن براى افراد متّقى، نور و هدايت است، براى افراد لجوج، طغيان و كفر مى‌آورد. وَ لَيَزِيدَنَ‌ ... طُغْياناً وَ كُفْراً

6- طغيان و كفر، زمينه‌ساز دشمنى و كينه است. وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ ...

7- يهوديان، همواره فتنه مى‌كنند؛ ولى شكست مى‌خورند. «كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ»

8- هم القاى كينه و دشمنى به عنوان كيفر از جانب خداست، هم خاموش ساختن آتش جنگ از اوست. «أَلْقَيْنا، أَطْفَأَهَا اللَّهُ»

9- دست‌يابى به محبّت يا قهر الهى، در اثر عملكرد ماست. «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (64)

«1» تحف العقول، صفحه 237، باب ما روى عن السّبط الشّهيد عليه السّلام.

«2» تفسير كشاف، جلد اوّل صفحه 471.

«3» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 269.

«4» مستدرك الوسايل، جلد 2، كتاب الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر، باب 7، صفحه 362، حديث 4 (با اندكى تفاوت)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 128

شأن نزول‌ «1»- پيش از هجرت حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله اهل مدينه را مال بسيار بود و در وسعت و رفاهيت مى‌گذرانيدند. چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به مدينه هجرت نمود، بسبب عناد و انكار، حق تعالى بركت را از مال ايشان برداشت و اسباب معيشت آنها نقصان پذيرفت. زبان به سخنان بيهوده گشودند از آن جمله «يد اللّه مغلولة» و يهود شريك شدند در اين قول؛ آيه آمد:

وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ: و گفتند يهودان دست قدرت الهى بسته است. مراد آنكه نعوذ باللّه خداى تعالى بخيل است و چيزى به ما نمى‌دهد و روزى بر ما تنگ مى‌سازد، يا خداى تعالى فقير است، يا دست خدا مغلول است از عذاب.

حق تعالى فرمود: غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ‌: بسته باد دستهاى ايشان از خير تا هميشه فقير و ذليل و عاجز باشند، يا دستهاى ايشان را مغلول سازند به گردن به غلهاى آهنين در دنيا مانند اسارى يا به غلهاى آتشين در آخرت. وَ لُعِنُوا بِما قالُوا: و لعنت بر ايشان باد به آنچه گفتند مراد از اين دعا خذلان است، يا رانده شده‌اند از رحمت الهى بسبب سخن واهى و باطلى كه گفتند. بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ‌: بلكه هر دو دست قدرت الهى گشاده است، يعنى جود و كرم او وافر است.

نكته- تثنيه «يد» جهت مبالغه است در رد سخن ايشان، و نفى بخل از ساحت اقدس ذو الجلال، و اثبات غايت جود؛ چه غايت آنچه سخى، بذل‌

«1» مجمع البيان ج 2 ص 220.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 129

مى‌كند از مال خود، آن چيزى است كه به هر دو دست خود عطا كند. يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ: روزى مى‌دهد چنانچه مى‌خواهد، يعنى بر وفق مشيت و مقتضاى حكمت. حاصل آنكه مختار است در انفاق، توسيع نمايد زمانى بر حكمت، و تضييق فرمايد بنابر مصلحت. وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ‌: و هر آينه زياد مى‌گرداند بسيارى از يهود را. ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‌: نزد آنچه نازل مى‌شود بسوى تو از جانب پروردگار تو يعنى قرآن. طُغْياناً وَ كُفْراً: سركشى و كفر را، يعنى ايشان طاغى و كافرند به آنچه مى‌شنوند از قرآن، و زياده مى‌گردانند طغيان و كفر را به آنچه مى‌شنوند، چنانچه مريض مرض خود را زياد نمايد از تناول غذاى سالمان. مراد آنكه خداوند قرآن را كه شفاى امراض قلبيه كفر و نفاق و جهل است، به توسط خاتم اطباى روحانى نازل فرموده، ايشان بسبب عناد، از انقياد به آن متمرد و منكر شدند، لذا طغيان و كفر آنها زياده گرديد. اين مطلب در كلام عرب شايع است.

«وعظتك فكانت موعظتى وبالا

عليك و ما زادتك الّا شرّا»

وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ: و به جهت فرط جحود، خذلان ايشان كرديم و تخليه آنها نموديم بر وجه عقوبت، و نظر لطف و عنايت از آنها بازداشتيم. و بدين جهت دشمنى و خصومت در ميان آنها پيدا شد تا روز قيامت و قلوبشان موافق و اقوال آنها مطابق نباشد، و نسبت كفر به يكديگر دهند كه: «قالت اليهود ليست النّصارى على شى‌ء و قالت النّصارى ليست اليهود على شى‌ء». «1» كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ‌: هر زمانى كه بر افروختند آتشى براى كارزار و محاربه با رسول صلى اللّه عليه و آله. أَطْفَأَهَا اللَّهُ‌: خاموش نمود و فرو نشانيد آن آتش را خداى تعالى به آنكه منازعه را ميان ايشان افكند كه به ديگرى نتوانستند بپردازند، يا ايشان را بد دل گردانيد و منكوب و مغلوب شدند. يا هرگاه قصد جنگ كردند مغلوب شدند. چنانچه به حكم تورات مخالفت نمودند،

«1» بقره، آيه 113.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 130

بخت النصر بر ايشان مسلط گشت. و چون افساد كردند، قسطوس رومى استيلا يافت. باز تباهى نمودند مجوس مسلط؛ و بار ديگر مقدم به افساد شدند، مسلمانان بر آنها مسلط گرديدند. وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً: و تلاش كردند در زمين براى تباهى و فساد و فتنه انگيزى با مسلمان و غير ايشان. مراد اجتهاد آنهاست در كيد و اقدام به حرب و هتك محارم و اخفاى نعت پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله و تحريف تورات. وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ‌: و خداى تعالى دوست نمى‌دارد فساد كنندگان را، پس جزا داده نشوند مگر بر وفق آن عمل، كه آن مذلت و خوارى ايشان است در دنيا به كشتن، اسيرى و جزيه و در آخرت به انواع عقوبت.

تنبيه- افساد در زمين به معصيت الهى از سعايت و نمامى و غمازى و فتنه انگيزى ممنوع و صاحبش مبغوض الهى خواهد بود. در امالى‌ «1»- ابن بابويه (ره) از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‌كند كه حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: شرار النّاس من يبغض المؤمنين و تبغضه قلوبهم المشّاؤن بالنّميمة و المفرّقون بين الاحبّة الباغون للبراء العيب، اولئك لا ينظر اللّه اليهم يوم القيمة و لا يزكّيهم ثمّ تلى صلى اللّه عليه و آله هو الّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين و الّف بين قلوبهم. «2» از حضرت صادق عليه السّلام از آباء گرام خود از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: بدترين مردمان كسى است كه دشمن دارد مؤمنين را، و دشمن مى‌دارند قلوب ايشان او را، سعايت كنندگان به بدى، و تفريق نمايندگان بين دوستان، ظلم كننده نسبت به كسانى كه برى هستند از عيب؛ اين جماعت را نظر لطف نفرمايد خداوند سبحان بسوى ايشان روز قيامت، و تزكيه نفرمايد ايشان را. پس از آن تلاوت فرمود اين آيه را «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ».

روايت شده در زمان بنى اسرائيل قحطى واقع شد. حضرت موسى عليه السّلام‌

«1» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 265، حديث 9 (بنقل از امالى صدوق)

«2» انفال، آيه 62.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 131

با آنها به استسقا رفتند. پس خداوند وحى فرمود: من مستجاب نكنم دعاى تو و هر كه با تو است، چه در ميان شما نمّامى است. حضرت موسى عليه السّلام عرض نمود: بفرما كيست تا او را خارج كنم. فرمود: اى موسى من شما را نهى مى‌كنم از نمامى، پس توبه كنند تماما، چون توبه نمودند سيراب شدند. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (64)

ترجمه‌

و گفتند يهود دست خدا بسته است بسته باد دستهاشان و ملعون شدند بآنچه گفتند بلكه دو دست او گشاده است انفاق ميكند چنانچه مى‌خواهد و هر آينه مى‌افزايد البته بسيارى از آنها را آنچه فرستاده شد بسوى تو از پروردگارت سركشى و كفر را و انداختيم ميان آنها دشمنى و كينه را تا روز قيامت هرگاه برافروختند آتش را براى جنگ خاموش گردانيد آنرا خدا و ميشتابند در زمين براى فساد و خدا دوست نميدارد فساد كنندگان را.

تفسير

بعضى گفته‌اند مغلول بودن دست كنايه از بخل است چنانچه بسط يد كنايه از جود است و بنظر حقير اين معنى بجاى خود صحيح است ولى در اين آيه مراد نيست زيرا گمان ندارم كسى نسبت بخل را بخدا داده باشد بلكه ظاهر آيه همان است كه قمى ره فرموده كه گفتند خداوند فارغ شد از امر خلق و غير از آنچه در ابتدا مقدر فرموده امرى از او صادر نميشود لذا خداوند براى ردّ آنها فرموده نه چنين است بلكه خداوند دو دستش گشاده است انفاق مى‌كند هر گونه كه ميخواهد يعنى مقدّم و مؤخر ميدارد و زياد و كم‌

جلد 2 صفحه 241

مى‌كند و از براى او است انشاء امر جديد و انفاذ امر قديم و در توحيد از حضرت صادق (ع) نقل نموده در تفسير اين آيه كه آنها نگفتند خدا دستش بسته است بلكه گفتند خدا از امر خلق فارغ شد ديگر چيزى زياده و كم نمى‌كند لذا خداوند آنها را باين آيه تكذيب فرموده چنانچه در جاى ديگر فرموده محو مى‌كند خدا آنچه را كه ميخواهد و اثبات مى‌كند و نزد او ام الكتاب است و در عيون از حضرت رضا (ع) در رد سليمان مروزى كه منكر بدا يعنى انشاء امر جديد و محو امر قديم بود نقل نموده كه باو فرمود گمان مى‌كنم در اين رأى شبيه بيهود باشى عرض كرد پناه ميبرم بخدا از آنكه مانند آنها باشم مگر آنها چه گفتند حضرت فرمود آنها گفتند دست خدا بسته است و اراده نمودند كه خداوند فارغ شد از امر و بعد از اين چيزى از او صادر نميشود و عياشى نيز اين معنى را از حضرت صادق (ع) نقل نموده است و بگمان حقير آنها در اين رأى متابعت فلاسفه خودشان را نموده بودند چون از اصول آنان اين معنى استفاده ميشود و تصور نشود كه بقرينه مقابله با بسط يد و انفاق ظاهر از بسته بودن دست بخل است زيرا تماميت افاده كلام در جزء اخير آنست و آن كيف يشاء است يعنى هر گونه بخواهد و آن مناسب با معنى منقول در روايات ميباشد كه تعميم داده‌اند فيض و تصرف حق را كه مقصود از انفاق است نسبت بقديم و حادث و محو و اثبات بر طبق حكمت و مصلحت و مراد از دو دست هم شايد همان دو نحو فيض و تصرف باشد و شايد قدرت و رحمت باشد و ممكن است براى مبالغه در جود باشد زيرا نهايت جود و عطاء آنستكه بدو دست باشد و معلوم است كه نفوس خبيثه از شنيدن احكام و مواعظ حسنه منزجرند و ملتزم و متعظ نميشوند و اين موجب مزيد سركشى و انكار آنها ميشود و خداوند براى تجرّى و عنادى كه از يهود نسبت بدين حق و پيغمبران ظاهر گرديد سلب فرمود توفيق اتفاق را از آنها و اغراض شخصيه و اهويه مختلفه آنها موجب عداوت و كينه شد ما بين آنها كه نتوانستند استقلال و شوكت خود را حفظ نمايند و باين حال ذلت باقى خواهند ماند تا روز قيامت چنانچه تاكنون هر وقت خواستند آتش فتنه و فسادى برافروزند و جنگ و جدالى در دنيا بر پا كنند كه شايد بآنوسيله استقلال و شوكت قديم خود را بدست بياورند خداوند بدست قدرت خود خاموش فرمود و موفق نشدند و صفحات تاريخ موارد خاصه آنرا بعالميان ارائه داد و ذكرش موجب تطويل كلام است و اين براى آنستكه خداوند مفسدان را دوست نميدارد و آنها را موفق‌

جلد 2 صفحه 242

بمرام خود نميفرمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالَت‌ِ اليَهُودُ يَدُ اللّه‌ِ مَغلُولَةٌ غُلَّت‌ أَيدِيهِم‌ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَل‌ يَداه‌ُ مَبسُوطَتان‌ِ يُنفِق‌ُ كَيف‌َ يَشاءُ وَ لَيَزِيدَن‌َّ كَثِيراً مِنهُم‌ ما أُنزِل‌َ إِلَيك‌َ مِن‌ رَبِّك‌َ طُغياناً وَ كُفراً وَ أَلقَينا بَينَهُم‌ُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي‌ يَوم‌ِ القِيامَةِ كُلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَرب‌ِ أَطفَأَهَا اللّه‌ُ وَ يَسعَون‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ فَساداً وَ اللّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُفسِدِين‌َ (64)

و گفتند يهود دست‌ ‌خدا‌ بسته‌ و غل‌ ‌شده‌ ‌است‌ دست‌هاي‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌است‌ و ملعون‌ و مطرود شدند بواسطه‌ آنچه‌ گفتند بلكه‌ دستهاي‌ ‌خدا‌ باز ‌است‌ ‌هر‌ نحو بخواهد انفاق‌ ميكند و ‌هر‌ آينه‌ بسيار ‌آنها‌ طغيان‌ و كفرشان‌ زيادتر ميشود بآنچه‌ ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگارت‌ ‌بر‌ تو نازل‌ ميشود و ‌ما القاء كرديم‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ دشمني‌ و كينه‌ ‌را‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ و ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ افروختند آتشي‌ ‌را‌ ‌براي‌ جنگ‌ خداوند خاموش‌ فرمود و اينها سعي‌ ميكنند ‌در‌ روي‌ زمين‌ فساد ‌را‌ و ‌خدا‌ دوست‌ نميدارد مفسدين‌ ‌را‌.

وَ قالَت‌ِ اليَهُودُ يَدُ اللّه‌ِ مَغلُولَةٌ مفسرين‌ و ارباب‌ لغت‌ ‌براي‌ يد معاني‌ زيادي‌ ذكر كرده‌اند: جارحة، قوة، نعمة، ملك‌، اضافة الفعل‌. و ‌از‌ ‌براي‌ قوة مثال‌ زدند ‌به‌ أُولِي‌ الأَيدِي‌ وَ الأَبصارِ ص‌ ‌آيه‌ 45، و ‌براي‌ نعمة بقولهم‌ لفلان‌ ‌علي‌ يد و ‌از‌ ‌براي‌ ملك‌ ‌به‌ الَّذِي‌ بِيَدِه‌ِ عُقدَةُ النِّكاح‌ِ بقره‌ ‌آيه‌ 237، و ‌از‌ ‌براي‌ اضافة الفعل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ لِما خَلَقت‌ُ بِيَدَي‌َّ ص‌ ‌آيه‌ 75، و معاني‌ ديگري‌ ‌هم‌ گفته‌اند مثل‌ نصرت‌ و چيزهاي‌ زيادي‌ لكن‌ تمام‌ اشتباه‌ ‌است‌ و يد معاني‌ مشتركه‌ ندارند بلكه‌ بمعني‌ جارحه‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ نمره‌ موارد كنايه‌ و تشبيه‌ ‌است‌.

و نيز ‌از‌ ‌براي‌ مغلولة تفسيراتي‌ كردند امساك‌ ‌از‌ عطاء، منع‌ رزق‌، بخل‌، منع‌ ‌از‌ عذاب‌، ضيق‌ معيشة و ‌غير‌ اينها ‌اينکه‌ ‌هم‌ اشتباه‌ ‌است‌ ‌در‌ اشتباه‌، و تحقيق‌

جلد 6 - صفحه 418

كلام‌ اينست‌ ‌که‌ يهود معتقد هستند ‌که‌ ‌خدا‌ روز يكشنبه‌ شروع‌ كرد ‌در‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ها و آنچه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌تا‌ روز جمعه‌ فارغ‌ شد و روز شنبه‌ تعطيل‌ كرد و كنار نشست‌ و دستگاه‌ ‌خود‌ بخود ميگردد و ميچرخد و هيچ‌ مساسي‌ ديگر ‌با‌ ‌خدا‌ ندارد نظير ساعت‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ كوك‌ كردند ‌ يا ‌ وصل‌ بقوه‌ نمودند ديگر ‌خود‌ بخود كار ميكند، و ‌اينکه‌ كلام‌ بسيار غلط و باطل‌ و يك‌ نوع‌ تفويض‌ ‌است‌ و نظير كلام‌ حكماء ‌است‌ ‌که‌ گفتند يك‌ فعل‌ بيشتر ‌از‌ ‌خدا‌ صادر نشده‌ و ‌او‌ عقل‌ اول‌ ‌است‌ چون‌ علة واحده‌ ‌من‌ جميع‌ الجهات‌ يك‌ معلول‌ بيشتر ندارد، و تمام‌ ‌اينکه‌ مزخرفات‌ مبني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ علة موجبه‌ ميدانند، ولي‌ فاعل‌ مختار ‌است‌ و افعالش‌ تابع‌ مصالح‌ و حكم‌ ‌است‌ و بواسطه‌ اختلاف‌ مصالح‌ افعال‌ متعدد ميشود و ‌آن‌ بآن‌ افاضه‌ فيض‌ ميكند چنانچه‌ مكرر متذكر شده‌ايم‌.

غُلَّت‌ أَيدِيهِم‌ ‌آنها‌ ‌در‌ افعال‌ اختياريه‌ فاعل‌ مستقل‌ نيستند ‌تا‌ مشيت‌ حق‌ تعلق‌ نگيرد هيچ‌ فعلي‌ ‌از‌ بنده‌ صادر نخواهد شد ‌با‌ اينكه‌ فاعل‌ مختار هستند ما قَطَعتُم‌ مِن‌ لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي‌ أُصُولِها فَبِإِذن‌ِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌ 5، ‌از‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

(عرفت‌ اللّه‌ بفسخ‌ العزائم‌ و نقض‌ الهمم‌)

زيرا بسا انسان‌ عازم‌ ‌بر‌ امري‌ ميشود و همت‌ ‌خود‌ ‌را‌ مصروف‌ ميسازد و تمام‌ اسباب‌ و وسائل‌ ‌را‌ فراهم‌ ميكند و ‌آن‌ امر انجام‌ نميگيرد سپس‌ ميفرمايد

فعلمت‌ ‌ان‌ المدبر غيري‌.

وَ لُعِنُوا بِما قالُوا زيرا اعظم‌ معارف‌ معرفة اللّه‌ ‌است‌ اول‌ الدين‌ معرفة اللّه‌ و اينها ‌خدا‌ ‌را‌ نشناختند زيرا ‌خدا‌ ‌را‌ يك‌ صانع‌ بشري‌ دانستند مثل‌ بناء و بناء ‌که‌ ميسازد و ميرود بلكه‌ سالهاي‌ دراز بناء باقي‌ ‌است‌ و بناء زير خاك‌ پوسيده‌ و رسيده‌ ‌شده‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ بقاء وجود ‌آن‌ بآن‌ بدست‌ قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ بلكه‌ دائما وجود ممكنات‌ خلع‌ و لبس‌ ‌است‌ مثل‌ اضائه‌ نور لذا ميفرمايد بَل‌ يَداه‌ُ مَبسُوطَتان‌ِ

جلد 6 - صفحه 419

‌در‌ ‌هر‌ آني‌ افاضه‌ وجود ‌از‌ مبدء فياض‌ ميشود، و شايد تعبير بتثنيه‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌آنها‌ تعبير بمفرد كردند اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ آني‌ دو افاضه‌ ميشود يكي‌ احداث‌ و ايجاد ماهيات‌ معدومه‌ و يكي‌ ابقاء ماهيات‌ موجوده‌ چنانچه‌ انسان‌ و ساير حيوانات‌ نيز دو دست‌ دارند، و تعبير يهود بمفرد ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ يك‌ دست‌ ممكن‌ نيست‌ غل‌ شود و لفظ غل‌ دلالت‌ ‌بر‌ تعدد دارد ‌که‌ ‌اينکه‌ دست‌ ‌را‌ ‌با‌ دست‌ ديگر غل‌ كنند كانه‌ ميفرمايد خداوند بهر دو دست‌ افاضه‌ ميكند.

يُنفِق‌ُ كَيف‌َ يَشاءُ ‌هر‌ نحو ‌که‌ مصلحت‌ ‌باشد‌ و حكمت‌ اقتضاء كند ‌که‌ افعال‌ الهي‌ و اراده‌ و مشيت‌ ‌او‌ تابع‌ حكم‌ و مصالح‌ ‌است‌.

وَ لَيَزِيدَن‌َّ كَثِيراً مِنهُم‌ ما أُنزِل‌َ إِلَيك‌َ مِن‌ رَبِّك‌َ طُغياناً وَ كُفراً شخص‌ عنود و حسود و لجوج‌ ‌هر‌ چه‌ بيشتر و بالاتر و مهم‌تر ادله‌ و براهين‌ و فضائل‌ و مناقب‌ مشاهده‌ كنند ‌بر‌ عناد و حسد و لجاجت‌ ‌آنها‌ افزوده‌ خواهد شد وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ القُرآن‌ِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين‌َ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِين‌َ إِلّا خَساراً بني‌ اسرائيل‌ ‌آيه‌ 82 مثل‌ منافقين‌ ‌که‌ چه‌ اندازه‌ فضائل‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌را‌ شنيدند ‌از‌ ‌رسول‌ اكرم‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ ‌حتي‌ بعضي‌ ‌از‌ علماء عامه‌ مدعي‌ شدند چهل‌ هزار حديث‌ مسند و چهل‌ هزار مرسل‌ ‌در‌ فضائل‌ ‌علي‌ (ع‌) حفظ دارند و ‌هر‌ روز ‌بر‌ عناد ‌آنها‌ افزوده‌ شد و مثل‌ يزيد (لع‌) ‌با‌ ‌آن‌ معجزاتي‌ ‌که‌ ‌از‌ سر مطهر مشاهده‌ كرد ‌با‌ چوب‌ دستي‌ چه‌ كرد ‌با‌ ‌آن‌ سر، و تعبير بكثير ‌براي‌ اخراج‌ آنهائيست‌ ‌که‌ خالي‌ ‌از‌ عناد و عصبيت‌ و لجاجت‌ بودند و ‌از‌ بركات‌ قرآن‌ هدايت‌ شدند و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ گرديدند.

وَ أَلقَينا بَينَهُم‌ُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي‌ يَوم‌ِ القِيامَةِ ‌اگر‌ مشاهده‌ حال‌ يهود ‌را‌ بكنيد زن‌ و شوهر، پدر و فرزند، دو برادر ‌با‌ يكديگر خوب‌ نيستند فقط علاقه‌ بجمع‌ مال‌ دارند بلي‌ چون‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌با‌ اسلام‌ اعلي‌ درجه‌ و اشد مراتب‌ عناد ‌را‌ دارند ‌در‌ ضد اسلام‌ و تقابل‌ ‌با‌ ‌او‌ اتفاق‌ و اتحاد دارند لكن‌ غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ كُلَّما

جلد 6 - صفحه 420

أَوقَدُوا ناراً لِلحَرب‌ِ أَطفَأَهَا اللّه‌ُ ببينيد ‌در‌ جنگهاي‌ ‌آنها‌ ‌با‌ پيغمبر اكرم‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و ‌سلّم‌ يك‌ فتح‌ نصيب‌ ‌آنها‌ نشد و امروز ‌هم‌ ‌که‌ اسرائيل‌ ‌با‌ اعراب‌ جنگ‌ دارند و ‌في‌ الجمله‌ پيش‌ رفتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌شده‌ ‌بر‌ تمام‌ اهل‌ عالم‌ واضح‌ ‌است‌ ‌که‌ اسرائيل‌ يك‌ لقمه‌ اعراب‌ ‌است‌ ‌او‌ نيست‌ ‌که‌ مي‌جنگند بلكه‌ آمريكا ‌است‌.

وَ يَسعَون‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ فَساداً ‌در‌ ‌هر‌ مملكتي‌ ‌که‌ وارد شوند جز فساد ‌از‌ ‌آنها‌ مشاهده‌ نشده‌ لذا بسياري‌ ‌از‌ ممالك‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ مملكت‌ ‌خود‌ راه‌ نميدهند و ‌اگر‌ ‌در‌ ‌آن‌ مملكت‌ باشند اخراج‌ ميكنند.

وَ اللّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُفسِدِين‌َ حب‌ الهي‌ مشمول‌ رحمت‌ ‌است‌ و اينها بكلي‌ ‌از‌ رحمت‌ دورند چنانچه‌ مفاد لعن‌ همين‌ ‌است‌ ‌که‌ گذشت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 64)

در این آیه یکی از مصداقهای روشن سخنان ناروا و گفتار گناهآلود یهود که در آیه قبل بطور کلی به آن اشاره شد، آمده است.

توضیح این که: تاریخ نشان می دهد که یهود زمانی در اوج قدرت می زیستند، و بر قسمت مهمی از دنیای آباد آن زمان حکومت داشتند، که زمان داود و سلیمان بن داود را به عنوان نمونه می توان یادآور شد، و در اعصار بعد نیز، قدرت آنها با نوسانهایی ادامه داشت، ولی با ظهور اسلام، مخصوصا در محیط حجاز، ستاره قدرت آنها افول کرده، مبارزه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با یهود «بنی النضیر» و «بنی قریظه» و «یهود خیبر» موجب نهایت تضعیف آنها گردید در این موقع بعضی از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پیشین از روی استهزاء گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده و به ما بخششی نمی کند؟ و از آنجا که بقیه نیز به گفتار او راضی بودند، قرآن این سخن را به همه آنها نسبت داده، می گوید: «یهود گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده»؟ (وَ قالَتِ الیهُودُ یدُ اللّهِ مَغلُولَةٌ).

خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نکوهش و مذمت از این عقیده ناروا می گوید: «دست آنها در زنجیر باد، و به خاطر این سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند» (غُلَّت أَیدِیهِم وَ لُعِنُوا بِما قالُوا).

سپس برای ابطال این عقیده ناروا می گوید: «هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و به هر کس بخواهد می بخشد» (بَل یداهُ مَبسُوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ).

نه اجباری در کار او هست، نه محکوم جبر عوامل طبیعی و جبر تاریخ می باشد، بلکه اراده او بالاتر از هر چیز و نافذ در همه چیز است.

بعد می گوید: «حتی این آیات که پرده از روی گفتار و عقاید آنان برمیدارد به جای این که اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط بازگرداند، بسیاری از آنها را روی دنده لجاجت می افکند و طغیان و کفر آنها بیشتر می شود» (وَ لَیزِیدَنَّ کثِیراً مِنهُم ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ طُغیاناً وَ کفراً).

اما در مقابل این گفته ها و اعتقادات ناروا و لجاجت و یکدندگی در طریق طغیان و کفر، خداوند مجازات سنگینی در این جهان برای آنها قائل شده، می فرماید: «و در میان آنها عداوت و دشمنی تا روز قیامت افکندیم» (وَ أَلقَینا بَینَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلی یومِ القِیامَةِ).

و در قسمت اخیر آیه اشاره به کوششها و تلاشهای یهود برای برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهایی مسلمانان از این آتشهای نابود کنند کرده، می فرماید: «هر زمان آتشی برای جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد» (کلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ أَطفَأَهَا اللّهُ).

و این در حقیقت یکی از نکات اعجاز آمیز زندگی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است.

قرآن اضافه می کند: «آنها برای پاشیدن بذر فساد در روی زمین تلاش و کوشش پیگیر و مداومی دارند» (وَ یسعَونَ فِی الأَرضِ فَساداً).

در حالی که خداوند مفسدان را دوست نمی دارد» (وَ اللّهُ لا یحِبُّ المُفسِدِینَ).


سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. عبدالله بن عباس گويد: سبب نزول آيه چنين بوده كه خداوند از لطف و عنايت خود نعمت را بر يهوديان پيش از آمدن پيامبر اسلام زياد و فراخ نموده بود ولى بعد از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر كفر خود و لجاج و عناد با پيامبر اسلام خداوند نعمت را از آن‌ها گرفت و به جاى توانگرى به بيچارگى افتادند و از زمره آن‌ها فنحاص بن عازورا بود كه مي‌گفت: (يداللّه مغلولة) سپس اين آيه نازل گرديد و نيز طبرانى از ابن عباس نقل كند كه يكى از يهوديان به نام نباش بن قيس به پيامبر گفت: يا محمد خداى تو بخيل است و بخششى در كار او نيست سپس اين آيه آمد.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 298.

منابع